دولت چگونه مي تواند از توليدکنندگان داخلي حمايت کند؟
شخصاً به سياست بازار آزاد معتقد هستم و دولت نمي بايست کار ويژه اي براي ما انجام دهد. ولي متأسفانه در کشور ما يک سري مسائل باعث وجود بازدارندگاني براي توليدکنندگان شده است و زدايش اين موانع بهترين پشتيباني از ما مي باشد. خيلي از همين مسائل مذکور بيش از شانزده سال است که در کمسيون هاي مختلف به عنوان يک چالش فقط مطرح شده و هيچ کاري براي برداشتن اين موانع انجام نمي شود. به عنوان نمونه تا به امروز سه بار اين سياست ارزي را تجربه کرده ايم و شما با هر اقتصادداني گفتگو نماييد بر اين موضوع توافق دارد که عمر ارز دولتي تنها شش ماه است و اين موضوع به تجربه ثابت شده است و اقدام دوباره اين کار اشتباه مي باشد. تنها امتياز اين اقدام جلوگيري دوره اي از ورود کالاهاي قاچاق به دليل نبود ارز مي باشد.
ما به طور کلي به دليل وجود قوانين متعدد متغير در بحث توليد از قانون خسته شده ايم و عمر قوانين ما بيشتر از چهل روز نيست و پس از آن با قانوني جديد مواجه مي شويم. به عنوان نمونه يک سامانه شماره دهي خودرو تعيين مي شود که حداکثر عمر آن ده سال است و پس از آن ناچار مي باشند سيستم جديد ديگري براي آن تعريف نمايند در حالي که با يک آينده نگري درست مي توان اين دشواري ها را برطرف کرده و يک سيستم کارآمد و فراگير براي آن تعريف نمود. اين فرايند باعث بي اعتمادي به قانون مي شود و اين بزرگ ترين آسيب به يک کشور خواهد بود.
فلسفه قانون در دنيا براي تسهيل کارها مي باشد ولي در ايران اين گونه نيست تنها روند کارها دشوارتر و طولاني تر مي شود.
در مورد صادرات شعارهاي بسياري داده مي شود اما به اين نکته توجه نمي شود که ما انديشه و تفکر صادراتي نداريم و نبايد از اين انديشه انتظار داشت که قانوني در راستاي افزايش و تسهيل صادرات پديد آيد. ما حتي توانايي هاي صادرات کشور را هم به درستي نمي شناسيم. به عنوان نمونه ما از گمرک غرب تهران مسيري ريلي تا شهر دوشنبه در تاجيکستان داريم اما اين نقشه ريلي را در هيچ کجا نمي توان يافت و هر کسي از اين مسير آگاه نيست. تا کنون در ايران اين امکان وجود نداشته که هر چهارتا مرز زميني بدون مشکل باشد و بتوان به آساني مراودات تجاري انجام داد. تسهيل روابط ما با کشورهاي مختلف وظيفه دولت است. ما به عنوان توليدکننده نمي توانيم چالش هاي سياسي مابين ايران و عراق را مرتفع نماييم و تنها وظيفه ما توليد و صادرات است و وظيفه دولت رفع موانع صادراتي مي باشد. به عنوان نمونه ارمنستان با کشور ترکيه رابطه خصمانه تاريخي دارد با اين حال محصولات خود را به يکديگر صادر مي نمايند و مراودات اقتصادي خود را در جهت منافع دو کشور حفظ نموده اند و ايجاد اين روابط از وظايف دولت محسوب مي شود. ما با کشورهاي دوست نيز مراودات اقتصادي درستي هنوز نتوانسته ايم ايجاد نماييم. به عنوان نمونه از مرز ايران تا پايتخت ترکمنستان سي وپنج کيلومتر راه است و اگر هر کشور ديگري همانند اين موقعيت را داشته باشد تمام بازار آن کشور را در اختيار خود قرار مي دهد. با آنکه زماني اين کشور تازه استقلال يافته بود و هنوز نمي توانست روي پاي خود بايستد ما بسيار زياد از آن ها حمايت نموديم ولي امروز هيچ کالاي ايراني در آن کشور يافت نمي شود و هيچ گونه امتياز تجاري براي ايران در نظر گرفته نشده است.
از ديگر مشکلات ما اين است که اگر قيمت جهاني يک ماده اوليه کاهش يابد باعث مي شود قيمت تمام شده ي محصولاتي که تحت تاثير اين ماده اوليه است در جهان کاهش يابد اما در ايران اين کاهش به دليل عدم سياست گذاري درست بر روي محصول هاي مشابه بي اثر است و باعث عدم توان رقابت با ديگر کشورها مي شود و نتيجه اين مي شود که در عرض يک سال صادرات ما به نصف مي رسد. تنها عاملي که صنايع را پابرجا باقي مي گذارد رقابت است که در نهايت به اين نتيجه مي رسيم اگر دولت در بازار داخل دخالتي نکند اوضاع بهتر مي شود ولي دخالت هاي نابجا و قوانين محدود کننده تبديل به موانع دشواري براي ما شده است.
آيا با بستن مرزها و بازدارندگي واردات اقتصاد داخلي شکوفا مي شود و يا با آفرينش يک فضاي رقابتي؟
اکثر توليدکنندگان خواهان بازاري آزاد و رقابتي مي باشند و با بستن مرزها تنها صنعت را تضعيف خواهيم نمود.
هر شخصي آزاد است محصول موردنياز خود را انتخاب نمايد. اگر محصولي توانايي رقابت با ديگر محصولات را ندارد نمي توان آن را با زور به جامع تحميل کرد و بهتر است در بازار رقابتي، آن برند سطح کيفي خود را ارتقا دهد.
از ديدگاه من دولت مي بايست همانند يک شلنگ آب، تو خالي بوده و تنها وظيفه اش هدايت جريان آب باشد. در بحث سياست گذاري به اين شکل دولت نياز است.
يک برداشت اشتباه در مورد گرفتن آمار قدرت خريد جامعه وجود دارد به اين صورت که در آمارهاي دولت، قدرت خريد را با نرخ ارز مي سنجند ولي اين مسئله مي بايست با نرخ تورم در جامعه قياس شود و نيازي به نگه داشتن به زور قيمت ارز نيست.
در صنعت خدمات کمبودهاي ما در کدام قسمت ها مي باشد؟
ما داراي فرهنگ خدمات عقب مانده اي مي باشيم و وجود برندهاي وارداتي در ارتقاي اين فرهنگ بسيار کارساز بوده است. اينکه ما به خدمات به عنوان مقوله اي هزينه بر و اضافه مي نگريم و اين نگرش تا چند سال پيش در صنعت ما بوده است در دنياي امروز اين رويکرد وجود ندارد و برندهاي وارداتي با نگاهي ارزشي و درآمدزا به مقوله ي خدمات، باعث تغيير فرهنگ در اين صنعت شده اند. امروزه شرکت هاي معتبر دنيا در حال ايجاد خدمات مي باشند. به عنوان نمونه بازديد دوره اي و فروش محصولات جانبي باعث حرکت صنعت در کشورهاي پيشرفته به سوي مقوله خدمات شده است و خوشبختانه اين رويکرد در حال ورود به ايران نيز مي باشد.
خدمات تا چه ميزان در مقبوليت کالاي ايراني مؤثر است؟
طبق آمار دومين پارامتر در انتخاب محصول توسط مشتري، نحوه ي ارائه خدمات پس از فروش آن شرکت بوده است و نقش اساسي در مقبوليت کالا دارد. مدت ها مردم بر اين باور بودند که محصول با کيفيت نيازي به خدمات ندارد اما امروز جامعه به اين نتيجه رسيده است که بهترين محصولات دنيا نيز به خدمات نياز خواهند داشت و در نتيجه ي اين برداشت از خدمات، مردم محصولي را مي خواهند که خدمات پس از فروش مناسبي را ارائه مي دهد.
يک نکته جالب توجه اين است که بيشترين آمار فروش ما نسبت به جمعيت در شهر بانه است که جنس قاچاق در آنجا به وفور يافت مي شود. به دليل کوچک بودن شهر نماينده خدمات آنجا را مردم مي شناسند و خوش نامي آن شخص باعث اعتماد مردم به برند مي شود و فروش افزايش مي يابد. ما در بانه سرويس کاراني داريم که معتمد مردم مي باشند. زماني که اين جريان را به کل ايران تعميم مي دهيم مشاهده مي کنيم خوشنامي يک برند است که باعث محبوبيت در بازار مي شود. انتظارات مردم باعث مي شود که ما خدمات خود را ارتقا دهيم ولي هنوز عده اي هستند که خدمات رايگاني که ما ارائه مي دهيم را قبول نمي کنند و اين نشان مي دهد در فرهنگ سازي خدمات جاي کار وجود دارد. از طرفي ما شاهد آن هستيم که چند برند مطرح در ايران داراي خدمات پس از فروش مناسبي هستند و دليل بالا بودن جايگاه آن ها نحوه ي ارائه ي مناسب خدمات مي باشد و اين يکي از امتياز هاي تبليغاتي آن ها محسوب مي شود. به نظر من ارتباط خوب با مشتري در امر خدمات مستقيماً با فروش آن محصول در ارتباط است.
نرم افزار خدمات پس از فروش تا چه ميزان توانسته است در بحث توليد مؤثر باشد؟
يکي از نقش هاي اصلي نرم افزار خدمات پس از فروش گرفتن آمار و اطلاعات است که مي توان در جهت بهبود تمام بخش ها از آن بهره مند شد. از اين گزارش ها مي توان ميانگين مدت ماندن محصول در انبار و مغازه را محاسبه نمود و همچنين با کمک از اين اطلاعات مي توان محصول را اصلاح کرد تا رضايت بيشتر مشتري کسب شود.
از ديدگاه شما چرا بسياري از مردم هنوز محصولات خارجي را به محصولات ايراني ترجيح مي دهند؟
من با يک مثال از صنعت کاري خودم اين موضوع را شرح مي دهم. به عنوان نمونه يخچال يک محفظه خنک کننده است و کارکرد آن کاملا شفاف و مشخص مي باشد و محصول انتخابي کاملا به سليقه ي مشتري مرتبط است. چند ده سال قبل زماني که برندهاي ژاپني در حال گرفتن جايگاه برندهاي آلماني در ايران بودند برند ارج در جايگاه اول خود باقي ماند و اگر شخصي دنبال يک يخچال با دوام مي بود بي گمان ارج را انتخاب مي کرد. ما به اين تفکري که بوده است لطمه وارد نموديم.
قشرهاي مرفه براي يک تفاوت کم مبلغ بسياري پرداخت مي نمودند و يخچال خارجي را انتخاب مي کردند. اين رويکرد يک سليقه است و نمي توان به آن ايرادي وارد نمود و از طرفي نيز بسياري از اقشار پر درآمد به کالاي ايراني اعتماد داشتند و اولويت خريد آن ها محصولات داخلي بود؛ اما خود ما اين اعتماد را سلب نموديم به اين دليل که توليد کننده يخچال در ايتاليا و يا آلمان کمتر از ده شرکت است اما ما در ايران بدون هيچ فيلتري شرکت راه اندازي مي کنيم و به دليل نبود نظارت صحيح چهارصد شرکت توليد کننده يخچال داريم. اين شرکت ها به دليل عدم توانايي هاي لازم در کيفيت و ارائه ي خدمات باعث بدبيني جامعه نسبت به توليد داخلي شده اند و ما در اين مقوله برند ملي نداريم و دنيا ما را به نام برندي خاص نمي شناسد و مي بايست تمرکز و سرمايه را به سوي برندهاي قدرتمند هدايت کنيم تا هم از لحاظ اعتماد مردم به توليد داخلي و هم از لحاظ صادرات بتوانيم مؤثر عمل نماييم. در صنعت توليد اجاق گاز به تکنولوژي جهاني بسيار نزديک هستيم ولي هيچ توليدکننده اي نيست که بتواند تيراژ شصت هزار عدد توليد داشته باشد. براي رسيدن به توليد جهاني مي بايست يک توليد مکانيزه در تيراژ بالا داشت تا بتوان مواد اوليه ارزان و در نتيجه قيمت تمام شده قابل رقابت با دنيا را به دست آورد و در ادامه بتوان بودجه کافي براي قسمت تحقيق و توسعه در جهت ارتقاي سطح تکنولوژي تخصيص دارد.
اين ها اتفاقاتي است که رخ داده و اعتماد جامعه به کالاي ايراني را با مشکل مواجه ساخته است. راه کار اين بي اعتمادي، ساختن راه هاي جديد در جهت شفافيت مي باشد که بتوان کالاي خوب را از محصول نا مرغوب تميز داد. استانداردهاي ما در حداقل ها است. مردم مقصر هستند ولي نه به طور مؤثر!
اگر مردم به اين آگاهي برسند که با خريد محصول توليد داخلي باعث مي شوند آن برند بودجه لازم را براي تحقيق و توسعه به دست آورد و بتواند تکنولوژي روز دنيا را در جهت رفع نياز مردم خريداري و در سطح جهاني با قدرت حرکت کند مطمئناً تمايل به خريد کالاهاي خارجي کمتر مي شود و اين فرهنگ سازي وظيفه همه ما و دولت است.
در نتيجه اين را بگويم از موانع اصلي در سر راه توليدکننده عدم مديريت صحيح و وجود قوانين دست و پا گير مي باشد که اميدوارم در زدايش آن ها اقدام مؤثري صورت گيرد.